در صحیفه سجادیه نیز دعایى از امام سجاد (ع) به مناسبت وداع ماه مبارک رمضان و استقبال عید سعید فطر وارد شده است:
«اللهم صل على محمد و آله و اجبر مصیبتنا بشهرنا و بارک لنا فى یوم عیدنا و فطرنا و اجعله من خیر یوم مر علینا، اجلبه لعفو و امحاه لذنب و اغفرلنا ما خفى من ذنوبنا و ما علن ... اللهم انا نتوب الیک فى یوم فطرنا الذى جعلته للمؤمنین عیدا و سرورا و لاهل ملتک مجمعا و محتشدا، من کل ذنب اذنبناه او سوء اسلفناه او خاطر شرا اضمرناه توبة من لا ینطوى على رجوع الى.»
پروردگارا! بر محمد و آل محمد درود فرست و مصیبت ما را در این ماه جبران کن و روز فطر را بر ما عیدى مبارک و خجسته بگردان و آن را از بهترین روزهایى قرار ده که بر ما گذشته است که در این روز بیشتر ما را مورد عفو قرار دهى و گناهانمان را بشوئى و خداوندا بر ما ببخشایى آنچه در پنهان و آشکارا گناه گردانیم ... خداوندا! در این روز عید فطرمان که براى مؤمنان روز عید و خوشحالى و براى مسلمانان روز اجتماع و گردهمائى قرار دادى از هر گناهى که مرتکب شده ایم و هر کار بدى که کرده ایم و هر نیت ناشایسته اى که در ضمیرمان نقش بسته است. به سوى تو باز مىگردیم و توبه مىکنیم، توبه اى که در آن بازگشت به گناه هرگز نباشد و بازگشتى که در آن هرگز روى آوردن به معصیت نباشد. بارالها! این عید را بر تمام مؤمنان مبارک گردان و در این روز، ما را توفیق بازگشت به سویت و توبه از گناهان عطا فرما.»
مفهوم عید در فرهنگ اسلامى
واژه عید در اصل از فعل عاد (عود) یعود اشتقاق یافته است. معانى مختلفى براى آن ذکر کرده اند، از جمله: «خوى گرفته»، «هر چه باز آید از اندوه و بیمارى و غم و اندیشه و مانند آن»، «روز فراهم آمدن قوم»، «هر روز که در آن، انجمن یا تذکار فضیلت مند یا حادثه بزرگى باشد»، گویند از آن رو به این نام خوانده شده است که هر سال شادى نوینى باز آرد.
ابن منظور در لسان العرب گفته است که برخى بر آن هستند که اصل واژه عید از «عادة» است، زیرا آنان (قوم)، بر جمع آمدن در آن روز، عادت کرده اند.
چنانکه گفته شده است: القلب یعتاده من حبها عید.
و نیز یزید بن حکم ثقفى در ستایش سلیمان بن عبد الملک گفته است:
امسى باسماء هذا القلب معمودا اذا اقول صحا یعتاده عیدا
به گفته ازهرى: عید در نزد عرب، زمانى است که در آن شادىها و یا اندوهها، باز مىگردد و تکرار مىشود. ابن اعرابى آن را منحصر به شادىها دانسته است.
واژه عید تنها یک بار در قرآن به کار رفته است:
اللهم انزل علینا مائدة من السماء تکنون لنا عیدا لاولنا و آخرنا و آیة منک (سورة مائده / آیه 114) در تفسیر نمونه ذیل این آیه گفته شده است: «عید در لغت از ماده عود به معنى بازگشت است، و لذا به روزهایى که مشکلات از قوم و جمعیتى بر طرف مىشود و بازگشتبه پیروزیها و راحتىهاى نخستین مىکند عید گفته مىشود، و در اعیاد اسلامى به مناسب اینکه در پرتو اطاعتیک ماه مبارک رمضان و یا انجام فریضه بزرگ حج، صفا و پاکى فطرى نخستین به روح و جان باز مىگردد، و آلودگىها که بر خلاف فطرت است، از میان مىرود، عید گفته شده است و از آنجا که روز نزول مائده روز بازگشتبه پیروزى و پاکى و ایمان به خدا بوده است حضرت مسیح (ع) آن را عید نامیده، و همانطور که در روایات وارد شده نزول مائده در روز یکشنبه بود و شاید یکى از علل احترام روز یکشنبه در نظر مسیحیان نیز همین بوده است، و اگر در روایتى که از على(ع) نقل شده مىخوانیم «و کل یوم لا یعصى الله فیه فهو یوم عید» هر روز که در آن معصیت خدا نشود روز عید است» نیز اشاره به همین موضوع است، زیرا روز ترک گناه، روز پیروزى و پاکى و بازگشتبه فطرت نخستین است.»
در روایات معصومین (ع) نیز بارها به این موضوع اشاره شده است، همچنانکه گذشت امیر المومنین على(ع) هر روزى که در آن معصیت و گناه نشود، روز عید خوانده است.
زکات فطره
- کسى که موقع غروب شب عید فطر بالغ و عاقل و هوشیار است و فقیر و بنده کس دیگر نیست، باید براى خودش و کسانى که نان خور او هستند هر نفرى یک صاع که تقریبا سه کیلو است، گندم یا جو یا خرما یا کشمش یا برنجیا ذرت و مانند اینها به مستحق بدهد، و اگر پول یکى از اینها را هم بدهد،کافى است.
- کسى که مخارج سال خود و عیالاتش را ندارد و کسبى هم ندارد که بتواند مخارج سال خود و عیالاتش را بگذراند، فقیر است و دادن زکات فطره بر او واجب نیست.
- انسان باید فطره کسانى را که در غروب شب عید فطر نان خور او حساب مىشوند، بدهد کوچک باشند یا بزرگ، مسلمان باشند یا کافر، دادن خرج آنان بر او واجب باشد یا نه، در شهر خود او باشند یا در شهر دیگر.
- اگر کسى را که نان خور اوست و در شهر دیگر است، وکیل کند که از مال او فطره خود را بدهد چنانچه اطمینان داشته باشد که فطره را مىدهد، لازم نیستخودش فطره او را بدهد.
- فطره مهمانى که پیش از غروب شب عید فطر با رضایت صاحبخانه وارد شده و نان خور او حساب مىشود، بر او واجب است.
- فطره مهمانى که پیش از غروب شب عید فطر بدون رضاین صاحبخانه وارد مىشود و مدتى نزد او مىماند واجب است، و همچنین است فطره کسى که انسان را مجبور کرده اند که خرجى او را بدهد.
- فطره مهمانى که بعد از غروب شب عید فطر وارد مىشود بر صاحبخانه واجب نیست، اگر چه پیش از غروب او را دعوت کرده باشد و در خانه او هم افطار کند.
- اگر کسى موقع غروب شب عید فطر، دیوانه یا بیهوش باشد زکات فطره بر او واجب نیست.
- اگر پیش از غروب بچه بالغ شود، یا دیوانه عاقل گردد، یا فقیر غنى شود، در صورتى که شرایط واجب شدن فطره را دارا باشد، باید زکات فطره را بدهد.
- کسى که موقع غروب شب عید فطر، زکات فطره براو واجب نیست، اگر تاپیش از ظهر روز عید شرطهاى واجب شدن فطره در ا و پیدا شود، مستحب است زکات فطره را بدهد.
- کافرى که بعد از غروب شب عید فطر مسلمان شده، فطره بر او واجب نیست.ولى مسلمانى که شیعه نبوده اگر بعد از دیدن ماه شیعه شود، باید زکات فطره را بدهد.
- کسى که فقط به اندازه یک صاع که تقریبا سه کیلو است گندم و مانند آن دارد، مستحب است زکات فطره را بدهد و چنانچه عیالاتى داشته باشد و بخواهد فطره آنها را هم بدهد مىتواند به قصد فطره، آن یک صاع را به یکى از عیالاتش بدهد و اوهم به همین قصد به دیگرى بدهد و همچنین تا به نفر آخر برسد و بهتر است نفر آخر چیزى را که مىگیرد به کسى بدهد که از خودشان نباشد و اگر یکى از آنها صغیر باشد احتیاط آن است که او را در دور دادن زکات فطره داخل نکنند و چنانچه ولى صغیر از طرف او قبول نماید باید آن زکات فطره را به مصرف صغیر برساند نه اینکه از طرف او به دیگرى بدهد.
- اگر بعد از غروب شب عید فطر بچه دار شود، یا کسى نانخور او حساب شود، واجب نیست فطره او را بدهد، اگر چه مستحب است فطره کسانى را که بعد از غروب تا پیش از ظهر روز عید نانخور او حساب مىشوند بدهد. |